آیداآیدا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

هدیه خدا

تمنا

1394/7/28 15:36
نویسنده : مامان نی نی
143 بازدید
اشتراک گذاری

من تو آشپزخونه دارم کارهامو انجام میدم برای تو هم یک قسمت از سریال سمندون رو که خیلی دوست داریش و برات ضبطش کردم گذاشتم و نشستی رو مبل و داری نگاه میکنی

گهگاهی صدای خنده ملوس و ریزو دخترونت بلند میشه و گاهی هم با اون صدای قشنگت به سمندون یا غر میزنی یا بهش درس ادب میدی که چیکار بکنه و چیکار نکنه بر میگردم نگاهت میکنم فدای خندیدنت بشه مامانت ، اول منم از شنیدن خنده هات میخندم بعد یهو خنده رو لبام یخ میزنه دوباره یاد مشکلت میوفتم و غم دنیا میشینه تو دلم کاش پس این خنده ها و شیرین زبونیهات هیچ چیزی که نگران کننده باشه نبود کاش پارسال بود و تو هنوز این مشکل برات پیش نیومده بود دخترکم  

و باز پر از تمنا و خواهش میشم از خدا که خدایا یه راهی نشونم بده التماست میکنم   

وقتی اینارو برات مینویسم دلخوشم و امیدوار که روزی که داری اینارو میخونی اینا فقط یه خاطره شده باشه یه خاطره بد فقط همین و تو خوب خوب شده باشی عسلم 

 

گفتن ای کاش چه فایده ای داره اما ای کاش همون نه ماهگی که بردمت پیش دکتر صباغیان درمانتو باهاش ادامه میدادم وقتی بهم گفت اگر خوب نشد بایدیک سری آزمایش کلی بده من از اینکه اذیت بشی ترسیدم و دیگه نرفتم پیشش اون موقع گرفتن یه آزمایش خون برام کابوس بود اما الان بعد از دادن دو بار نوار مغز ، آزمایش خون ، عکس رنگی معده که نزدیک به چهار ساعت و نیم طول کشیده و حالا هم ام آرآی دیگه آبدیده شدم عزیزم  

اما خودمو نمیبخشم هیچ وقت هر چند پیگیر رفلاکست بودم اما باید با دکتر صباغیان ادامه میدادم  

این روزا و شبا خاص هستن و وای به حالم اگر این روزا حاجت نگیرم شبهای احیا دست خالی موندم زیاد دعا کردم اما لایق نبودم اما ای کاش این روزا یه عنایتی بشه نه برای حال من برای تو عزیز پاک و بی گناهم 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد