آیداآیدا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

هدیه خدا

شیرین زبونیهای آیدا مهر ۹۴

1394/7/26 21:10
نویسنده : مامان نی نی
162 بازدید
اشتراک گذاری

۹۴/۷/۲۶

بعد از ظهر از خواب بیدار شدی  طبق  معمول بعداز مراسم مینی مینی خوردن و چایی خوردن  بهت میگم  خانم محترم حالا اجازه میدی برم به کارام برسم  کارام مونده  میگی نههههه میگم چرا پس چیکار کنم  با اون لبخند پر از شیطنتت میگی برو خونرو تثیف تن  برو  خونرو بهم بریز    ابرو

عصری عروسک بوق بوقیاتو برداشتی  و داشتی با لذت باهاشون بازی میکردی وقتی دیدم تو اون لحظه توجهت بهشون جلب شده  بهت گفتم  آیدا دوسشون داری بزار برم قایقتم  بیارم  که بوق میزنه با اونم بازی کن  جواب دادی نه مامان دایدو ( منظورت قایقه ) آدما سبال میشن میرن  نمیشه باهاش بازی تنی ته 

_  از اونجایی که تو سه سالگی هم هنوز اکثرا رو پای من میخوابی شب گذاشته بودمت روی پام و جلوی تی وی نشسته بودم که مثلا بخوابی   بابا داشت نارنگی میخورد یدونه هم گذاشت دهن تو    نمیدونم چت شد شروع کردی به غر زدن  و اوخ اوخ کردن   بابا فکر کرد دهنت  زخمی چیزی داره  سوخته با خوردن نارنگی ازت پرسید چی شد بابا دهنت سوخت تو هم همونجور با اخم بهش گفتی  مده  دالمه  ( قابلمه ) تو دهنمه ؟ خنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد